وبلاگ :
کنيز مادر
يادداشت :
باز باران با ترانه ميخورد بر بام خانه يادم آمد کربلا را ...
نظرات :
0
خصوصي ،
3
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
توحيدي
توي مدرسه صدايش مي زديم «حسين عشقي» يادم نيست چرا. با هم رفتيم جبهه. با هم رفتيم تخريب. يک بار که رفته بوديم براي شناسايي و معبر زدن، رفت روي مين. بدون حسين برگشتم. توي دفترچه خاطراتم نوشتم « حسين عشقي به عشقش رسيد»
السلام عليک يا اباعبدالله الحسين
التماس دعا