پيام
+
اين فيد پيرو فيد اردوهاي جهادي خانم خادمه الشهدا زده شد :)
توضيحات : تصوير اول : بچه هاي روستا که براي بحث درمان از دامنه کوه تا مقر اومدن بالا :) اون چادر نارنجيه مثلا اتاق خانوماست :دي
تصوير دوم : مارمولک صيد شده در جايي به نام اشپزخانه توسط بنده که در محيط ازاد رها سازي شد :دي
عکس سوم : توي اردو فهميديم که بعضي بچه ها حتي اگه يک متري هدفم وايسن بازم همه جا رو ميزنن الا هدف :دي





نور خدا
92/6/23
خادمة الشهدا
بح بح:دي رياااااااااااااااااااااءً عندالله:دي
*اخراجي*
متن فيد تکميل شد :دي
*قاصدک و شاپرک*
چ مارمولك با حاليه...صيادم بودي خبر نداشتيم: دي
خادمة الشهدا
لينک ِ فيد ِ منو بذار ن وب ِ خودتو:|
*اخراجي*
لينک وبلاگ جهت بحث فرهنگيشه خب :) توي وبم از خوبياي جهادي گفتم :دي
خادمة الشهدا
لينک ِ فيد بذاااااااااااااااار:|
*اخراجي*
:|
*اخراجي*
تسنيم جان بزار دلش خوش باشه :دي ادرس فيدشو گذاشتم کشت خودشو :دي
خادمة الشهدا
تسنيم خانوم خواسم لجشو درآرم ک بحمدالله حاصل شد...ما رو چ ب ريا:دي
*اخراجي*
من عمرا لجم در بياد :دي
خادمة الشهدا
درآوردم لجتو:دي برو خونتون کودک:|
||عليرضا خان||
خدا رحم کرده داشته ميرفته به سمت نام حسين !
*اخراجي*
خوش خياليا خادمه جان :دي
خادمة الشهدا
حالا گريه نکن کودک:دي
*اخراجي*
بله جناب عليرضا خان خدا رحم کرده ، بعد اين واقعه مکان اين نوشته تعويض شد :)
خادمة الشهدا
رفته بودين جهاد انجام بدين يا دارت بازي کنين؟:دي
*اخراجي*
به نظرت شبا ميشستيم توي چشاي هم نگاه ميکرديم :دي تعدادمونم که کلا 5 نفر بود :| خب ميپوسيديم اونجا :دي
||عليرضا خان||
معمولا خانوما بي سليقه هستند : ) )
*اخراجي*
ببين خادمه جان قرار نبود بريم جهادي بحث ورزشمون رو فراموش کنيم که :دي حضرت اقا ميگن تهذيب تحصيل ورزش :)
خادمة الشهدا
د همون ديگه..از اينجا مشخص ميشه ک شما کامل نفستونو تو اردوجهاديا نميکشتين:دي شبا باس ميشستين کنار سجاده برا تجهد و دعا و ...:دي
*اخراجي*
متوجه منظورتون نشدم جناب عليرضا خان :|
خادمة الشهدا
دارت نه!ورزش ميشه اسب سواري و تيراندازي و شنا:دي
*اخراجي*
بشکنه کمر ريا اونا که مال نصف شب بود :دي
*اخراجي*
اينم يه جور تير اندازيه در نبود امکانات :دي
خادمة الشهدا
دارت ورزش ِ غربيه:دي اجنبي هااااا:دي بايد از همون سر ِ شب ميرفتين برا تجارت ِ معنوي:دي
*اخراجي*
خب قبلش اينطوري خودمونو براي جهاد با نفس اماده ميکرديم :دي (جداي از شوخي هر روز يکي از گناهان از قبيل غيبت ، دروغ و .. روي دارت قرار ميگرفت و به سمت اون تير زده ميشد :) )
خادمة الشهدا
منظور ِ خاصي نداشتن فقط خواسن بگن ک:بي سليقه اين:| هزار بار بت گفتم اول با من مشورت کن بعد عکسا رو منتشر کن:دي
*اخراجي*
خادمه جان ايشون جمع بستن :|
خادمة الشهدا
بايد اين گناها رو ترک کرد...نه اينکه بشون تير زد ک:دي آيکن ِ خادمه ِ عالم ِ ربّاني:دي
*اخراجي*
فعلا همين عکسا در دسترس بود :) دعا کن برسه عکسا :)
خادمة الشهدا
تو فيد ِ شما اين نظرو دادن لذا منظورشون افراد ِ خاصي بودن:|
*اخراجي*
نخيرم بايد بهشون تير زد :دي اينجوري کشته ميشن ديگه نميان :دي اما اگه ترک بشن يهو دوباره برگشتن :دي
*اخراجي*
خادمه جان غير مستقيم بهت گفتن که ناراحت نشي :دي
خادمة الشهدا
افسار نفستونو ب دس نگرفتين هنو ک اينجوري فک ميکنين:دي
||عليرضا خان||
يعني هم براي بازي کردن و هم جاي مناسب قرار دادن دارت
خادمة الشهدا
تعميم ب کل نده:|
*اخراجي*
امکانات نبود جناب خان :) کلا اتاق همين ي ديوار قابل ميخ کوبيدن رو داشت : ) دارت رو هم يکي از برادرا اورده بودن که توي انبار کشف شد :دي
خادمة الشهدا
تحويل بگير خانوم ِ اخراجي:|
*اخراجي*
والا ما توپ فوتبال برده بوديم ولي متاسفانه موقعيت فراهم نشد :| :دي
خادمة الشهدا
فقط کوهنوردي:)
*اخراجي*
کوه که جزو اولويت هاست مخصوصا توي شب :)
خادمة الشهدا
ياد ِ کوه ِ خضر افتادم..دلم خواس:(
*اخراجي*
:(
||عليرضا خان||
شما هم که بدون اجازه ... واح وا ح
*اخراجي*
نخير اتفاقا با اجازه بود : )
||عليرضا خان||
خدا شانس بده
بلاي آسموني😁
واااي مارمولک:|تو آشپزخونه؟سمي هستا:|مواظب باشين تو غذا نيفته يهو:|
ربيع القلوب
حالا چطوري سر اين بچه ها رو گول ماليدين که اينقدررررر ساکت و مودب نشستن استاد اخراجي؟ به ما هم ياد بدين :)
*اخراجي*
اوهوم مارمولک :) تازه اين کوچولو بود :دي به ليست انواع و اقسام عقرب و هزار پا و موش رو هم اضافه کن :دي / نميدونم تو غذا افتاده بودن يا نه ما که زنده مونديم :دي
*اخراجي*
دلم برا تک تکشون تنگ شده :( اينا شاگرداي من بودن :( اينا ديگه جزو فوت و فن کوزه گريه :دي
ربيع القلوب
B-) @};-
.:. ميثاقي نــو .:.
اوخي مارمولکو..خوبه که نکشتينش طفلي رو:)
*اخراجي*
ما دوست دار حيوانات و محيط زيستيم :)
خادمة الشهدا
:|
.:. ميثاقي نــو .:.
افرين:)
ساقي رضوان
کله شو اورده بيرون نفس بکشه بنده خدا ؟ =))
*اخراجي*
اره ساقي : ) ) ميخواد ازادي رو تنفس کنه :دي
نسيم♥
ااااااااييييييييييي چشاي مارمولک رووووووو:|
*اخراجي*
نسيم واجب شد در فيد هاي بعدي موش و عقرب رو هم بزارم :دي
نسيم♥
واااااااااااااااي اخراجي کجابودي جهادي ک عقرب داش؟!؟:-o ما فقط تو اتاقامون موش بود:دي البته به قول بچها ما تو اتاق موشا مهمون بوديم:دي
ساقي رضوان
ما هزار پا هم ديديم :(
*اخراجي*
تازه اينا خوباشه : ) توي همون منطقه پلنگ هم بود : ) ) هي مسئولامون ميگفتن شب بيرون مقر نرين پلنگ داره ما ميخنديدم ميگفتيم بچه ميترسونديد پلنگ کجا بود :| از اردو که برگشتيم 2 شب بعدش توي 20:30 نشون داد که توي يکي از همون روستاها ( ده بنار کوههاي پهنوک ) از شکارچياي غير مجاز پلنگ گرفتن :|
*اخراجي*
ساقي هزار پا منو نيش زد : ( نزديک بود بميرم :(
ساقي رضوان
ووووووووووووي چ وحشتناک:(
*اخراجي*
از بچه هاي پرستاري که دنبالمون بودن تا منو ديد با گردن ورم کرده بيچاره هول کرد خودش نزديک بود غش کنه :دي ميگفت اخه بد جارو هم نيش زده اگه گردنتو ببندم که خفه ميشي :دي بساطي بودا : ) اول فک ميکردن عقرب نيش زده : ) شهادتينو هم خونديم ولي خب قسمت نشد :دي
نسيم♥
اخراجي ماله کدوم شهره روستاشون؟؟:)
ساقي رضوان
شربت شهادت نخورده بودي لابد:دي
*اخراجي*
اين منطقه از نظر جغرافيايي کهکيلويه و بوير احمده اما به خوزستان نزديک تره ( بهبهان ) توي رشته کوههاي سرحد منطقه اي به نام پهنوک ( شهرستان بهمئي، ليکک بخش مُمبي )
*اخراجي*
اصن ي جاي خفني بود اينجا :) امکان تردد ماشين نداشت : ) به جز تويوتا لندکروز هاي جنگي :دي اون امبولانسم که تو عکسه با بدبختي اوردنش بالاي کوه : ) ما هم پشتش سوار بوديم يعني انقدر به اينور و اونور امبولانس خورديم تموم استخونامون جابه جا شد :دي
ساقي رضوان
مام خيلي ب در و ديوار ماشين ميخورديم ب حدي ک يکي از بچه ها عوض صندلي جلو کتف يکي از آقايونو گرفته بود=))
*اخراجي*
ساقي : ) ) ما هم موارد مشابه داشتيم :دي
*اخراجي*
راننده زد رو ترمز يه جا من دقيقا خوردم به شيشه اي که بين کابين جلو و عقبه با صورت بيچاره راننده نگه داشت گفت اينطوري زنده نميرسيد بالا :دي خيلي ضايع بود :)
ساقي رضوان
:دي اخراجي خدافز حلال کن...
*اخراجي*
ساقي ميري کربلا ؟ : (
*اخراجي*
ترو خدا دعاک کن : ( خيلي خيلي
نسيم♥
ساااااااااااااااقي خاهش ميکنم اونجا ب يادم باش....توروخدا:'(
*اخراجي*
سااااااااااااااااااااااقي :'( دعام کن خيلي : (
ساقي رضوان
چشم چشم انشالا دعا کنيد قسمت شه چشم..فعلن
*اخراجي*
چشمت بي بلا : (
نور خدا
اين مارمولکه، آدمو ياد فيلم اسکار ميندازه..دي
*اخراجي*
کارتون ميبينيد جناب نور خدا ؟ :| B-)
*اخراجي*
اوهوم فاطمه خانوم خيلي : دي
نور خدا
:)