اسمان و آسمانیان به هول و ولا افتاده اند ،
بیش از دو ماه است که حسین سفیرش را به کوفه فرستاده
سیل نامه هاست که به سوی حضرت روانه شده
مردم از هر گوشه جهان اسلام به سوی مکه روانند فوج فوج گروه گروه
اما حسین قصد سعی بین صفا و مروه کرده
سعیی که صفایش لیبک به ندای حق و مروه اش شهادت است
حجش را ناتمام رها کرد تا حجت تمام کرده باشد
خونهای کوفیان پای نامه ای که برای حضرت فرستادند رنگ میبازد
کیسه های زر به خونهایی که با ان نامه مولا را امضا کردند دهن کجی میکند
این روزها عجیب بازار آهنگران کوفه شلوغ است
صدای صیقل دادن شمشیر ها گوش را ازار میدهد
کم کم صدای از قلاف بیرون کشیده شدن شمشیرها به گوش میرسد
فریادهای مسلم بر بام دارالعماره هم نهیبی نمیشود برای چشمهایی که فقط زر میبینن و گوشهایی که به صدای سکه ها خو گرفته اند
کوفه پرخروش دیروز که قرار بود تا پای جان بر سر عهد و پیمان باستند
امروز خاموش و بی اعتنا به نظاره ایستاده است
امروز روی تمام حرفم با بی بی است
زمان ابستن حوادث شومی است خودت را اماده کن زینب
مقدمه چینی ها رو به اتمام است به اصل قضیه نزدیک میشوی
تمام تحمل ها ، صبر ها و استواری ها برای اماده شدن برای چنین روزی بود
خودت را اماده کن
اینبار دیگر از اغوش پر مهر حسین هنگام وداع با رسول الله خبری نیست
دیگر حسین نیست تا سر روی شانه ی پر مهرش بگذاری و اشک بریزی و او ارامت کند ،تسلی بخش داغت باشد
میدانم اگر حسین نبود فریاد های مادر را بین درو دیوار تاب نمی اوردی
خودت را اماده کن
همین روزهاست که حسینت سراغ پیراهن کهنه اش را بگیرد ..